کد مطلب:303653 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:169
متن وصیت حضرت فاطمه زهرا
بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصت به فاطمةبنت رسول الله و هی تشهد ان لااله الاالله و ان محمداً رسول الله و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور یا علی انا فاطمه بنت محمد زوجنی الله منك لاكون لك فی الدنیا و الاخرة انت اولی بی من غیری حنطنی و غسلنی و كفنی باللیل وصلّ علّی و ادفنی باللیل و لا تعلم احداً و استودعك الله و اقراء علی ولدی السلام الی یوم القیامة. [1] .
این است وصیت فاطمه دختر رسول خدا و او شهادت می دهد به یگانگی و یكتایی ذات باریتعالی و رسالت حضرت محمد رسول الله و گواهی می دهد كه بهشت حق است و آتش جهنم حق است وبدون شك قیامت در پیش است و خواهد آمد و خدا در آن روز همه را از قبرها بر می انگیزد یا علی من فاطمه دختر محمدم كه خداوند مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم و از آن تو، تو از هر كس بر من نزدیكتری مرا شبانه حنوط كن و شب غسل بده و شبانه كفنم كن و شب به خاكم بسپار و كسی را از دفن من مطلع مكن. تو را به خدا می سپارم و سلام من به فرزندانم تا روز قیامت برسان. و در بعضی از روایات دارد كه زهرا علیهاسلام به علی علیه السلام گفت: یابن عم دلم تمنای مرگ دارد ساعتی نخواهد گذشت جز آن كه از تو مفارقت نمایم.
علی علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا وصیت كن به آنچه می خواهی و هرچه در دل داری بیان كن علی علیه السلام نشست بالای سر فاطمه و خانه را از بیگانه خالی كرد جز فاطمه و علی كسی نبود فاطمه عرض كرد: ای پسر عم هیچگاه در زندگی به شما دروغ نگفته ام و در زندگی زناشویی با تو راه خیانت نپیموده ام ولا خالفتك منذعاشرتنی. و هرگز در معاشرت با تو از در مخالفت وارد نشده ام و پیوسته مطیع فرمان تو بوده ام. علی علیه السلام فرمود:پناه می برم به خدا (ای دختر رسول خدا) تو بانوی راستگویی و داناتر و پرهیزگارتر و نیكوكارتر و گرامی تر از هركسی، من نیز از خدا در مخالفت با تو بیمناك بوده ام و فراق تو بر من سخت ناگوار است فقدان تو بر من تجدید مصیبتی است كه از رحلت پیغمبر بر من وارد شد به خدا قسم مصیبت فراق تو بر من چنان است كه هیچ چیز نمی تواند مرا تسلیت دهد در آن حال هر دو به گریه افتادند و مدتی زار زار اشك ریختند (بعضی نوشته اند كه چون اطاق خلوت شد زهرا علیهاسلام به علی علیه السلام عرض كرد پسر عم جلوتر بیا و دستت را روی سینه من بگذار علی علیه السلام خواهش آن بانو را عمل كرد آنگاه عرض كرد پسر عم از من راضی باش علی علیه السلام فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدای نیز از تو راضی باشد. عرض كرد نه علی جان می دانی من از چه چیزی از شما رضایت می خواهم روزی كه دشمن به صورت من سیلی زد و با خستگی و درد جسمانی و روح افسرده آمدم منزل دیدم تو در كنج حجره نشسته ای و مشغول جمع آوری قرآنی با تندی با شما سخن گفتم و به شما گفتم یا بن ابیطالب ای پسر ابی طالب در كنج حجره نشسته ای و مثل جنین در رحم حجره قرار گرفته ای دشمن به همسرت تعدی كرده...
غصه دار بودم و با تو پرخاش كردم اینك از تو رضایت می خواهم از من راضی باش)مولای متقیان سر فاطمه را به سینه چسباند و با مهربانی فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدا و رسول از تو راضی باشند هرچه می خواهی بگو كه اجرا خواهم كرد. آن بانو در حالی كه اشك می ریخت گفت شوهر گرامیم خداوند تو را جزای خیر دهد وصیت من این است كه دختر خواهر من امامه را تزویج كنی (امامه دختر زینب بنت رسول الله بود كه مادرش در زمان پدر فوت كرده بود) زیرا امامه به فرزندان من مهربانی خواهد كرد و بهترین پرستار آنها است و مرد هم ناگزیر است زنی در خانه داشته باشد.
از جمله وصایای حضرت زهرا علیهاسلام به همسرش این بود كه گفت: شوهر عزیزم برای من تابوتی بساز كه فرشتگان صورت آن رابه من نشان داده اند و امام علیه السلام از وی خواست كه وصف آن را برایش بیان كند تا طبق خواسته اش عمل نماید.
«مورخین نوشته اند كه وصف تابوت در متن وصیت آن بانوی بزرگ اسلام نیست» و باز گفت: همسرم وصیت دیگرم این است كه هیچ كس به جنازه من حاضر نشود.
من از این مردم كه به من ستم كردند و حق مرا غصب نمودند متنفرم.
اینها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند اجازه نده از این قوم و هوادارانشان كسی بر جنازه من حاضر شوند و نماز بخوانند یا علی مرا در تاریكی شب آنگاه كه دیدگان مردم به خواب رفت به خاك بسپار تا از دفن من بی خبر باشند. [2] .
زبان حال حضرت زهرا علیهاسلام
از این دار فنا آزرده دل عزم سفر دارم
ببالینم بسوز ای شمع روشن كن شب تارم
بیا ای ناطق قرآن ببالینم تلاوت كن
كه لعل از گنج دل ریزد به پایت چشم خونبارم
برای آخرین دیدار حاضر كن حسینم را
دلی بشكسته را در وقت جان دادن به دست آرم
حلام كن دگرگون حالتم ای من به قربانت
كه جان در اختیارت چون متاع نقد بسپارم [3] .
این است وصیت فاطمه دختر رسول خدا و او شهادت می دهد به یگانگی و یكتایی ذات باریتعالی و رسالت حضرت محمد رسول الله و گواهی می دهد كه بهشت حق است و آتش جهنم حق است وبدون شك قیامت در پیش است و خواهد آمد و خدا در آن روز همه را از قبرها بر می انگیزد یا علی من فاطمه دختر محمدم كه خداوند مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم و از آن تو، تو از هر كس بر من نزدیكتری مرا شبانه حنوط كن و شب غسل بده و شبانه كفنم كن و شب به خاكم بسپار و كسی را از دفن من مطلع مكن. تو را به خدا می سپارم و سلام من به فرزندانم تا روز قیامت برسان. و در بعضی از روایات دارد كه زهرا علیهاسلام به علی علیه السلام گفت: یابن عم دلم تمنای مرگ دارد ساعتی نخواهد گذشت جز آن كه از تو مفارقت نمایم.
علی علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا وصیت كن به آنچه می خواهی و هرچه در دل داری بیان كن علی علیه السلام نشست بالای سر فاطمه و خانه را از بیگانه خالی كرد جز فاطمه و علی كسی نبود فاطمه عرض كرد: ای پسر عم هیچگاه در زندگی به شما دروغ نگفته ام و در زندگی زناشویی با تو راه خیانت نپیموده ام ولا خالفتك منذعاشرتنی. و هرگز در معاشرت با تو از در مخالفت وارد نشده ام و پیوسته مطیع فرمان تو بوده ام. علی علیه السلام فرمود:پناه می برم به خدا (ای دختر رسول خدا) تو بانوی راستگویی و داناتر و پرهیزگارتر و نیكوكارتر و گرامی تر از هركسی، من نیز از خدا در مخالفت با تو بیمناك بوده ام و فراق تو بر من سخت ناگوار است فقدان تو بر من تجدید مصیبتی است كه از رحلت پیغمبر بر من وارد شد به خدا قسم مصیبت فراق تو بر من چنان است كه هیچ چیز نمی تواند مرا تسلیت دهد در آن حال هر دو به گریه افتادند و مدتی زار زار اشك ریختند (بعضی نوشته اند كه چون اطاق خلوت شد زهرا علیهاسلام به علی علیه السلام عرض كرد پسر عم جلوتر بیا و دستت را روی سینه من بگذار علی علیه السلام خواهش آن بانو را عمل كرد آنگاه عرض كرد پسر عم از من راضی باش علی علیه السلام فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدای نیز از تو راضی باشد. عرض كرد نه علی جان می دانی من از چه چیزی از شما رضایت می خواهم روزی كه دشمن به صورت من سیلی زد و با خستگی و درد جسمانی و روح افسرده آمدم منزل دیدم تو در كنج حجره نشسته ای و مشغول جمع آوری قرآنی با تندی با شما سخن گفتم و به شما گفتم یا بن ابیطالب ای پسر ابی طالب در كنج حجره نشسته ای و مثل جنین در رحم حجره قرار گرفته ای دشمن به همسرت تعدی كرده...
غصه دار بودم و با تو پرخاش كردم اینك از تو رضایت می خواهم از من راضی باش)مولای متقیان سر فاطمه را به سینه چسباند و با مهربانی فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدا و رسول از تو راضی باشند هرچه می خواهی بگو كه اجرا خواهم كرد. آن بانو در حالی كه اشك می ریخت گفت شوهر گرامیم خداوند تو را جزای خیر دهد وصیت من این است كه دختر خواهر من امامه را تزویج كنی (امامه دختر زینب بنت رسول الله بود كه مادرش در زمان پدر فوت كرده بود) زیرا امامه به فرزندان من مهربانی خواهد كرد و بهترین پرستار آنها است و مرد هم ناگزیر است زنی در خانه داشته باشد.
از جمله وصایای حضرت زهرا علیهاسلام به همسرش این بود كه گفت: شوهر عزیزم برای من تابوتی بساز كه فرشتگان صورت آن رابه من نشان داده اند و امام علیه السلام از وی خواست كه وصف آن را برایش بیان كند تا طبق خواسته اش عمل نماید.
«مورخین نوشته اند كه وصف تابوت در متن وصیت آن بانوی بزرگ اسلام نیست» و باز گفت: همسرم وصیت دیگرم این است كه هیچ كس به جنازه من حاضر نشود.
من از این مردم كه به من ستم كردند و حق مرا غصب نمودند متنفرم.
اینها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند اجازه نده از این قوم و هوادارانشان كسی بر جنازه من حاضر شوند و نماز بخوانند یا علی مرا در تاریكی شب آنگاه كه دیدگان مردم به خواب رفت به خاك بسپار تا از دفن من بی خبر باشند. [2] .
زبان حال حضرت زهرا علیهاسلام
از این دار فنا آزرده دل عزم سفر دارم
ببالینم بسوز ای شمع روشن كن شب تارم
بیا ای ناطق قرآن ببالینم تلاوت كن
كه لعل از گنج دل ریزد به پایت چشم خونبارم
برای آخرین دیدار حاضر كن حسینم را
دلی بشكسته را در وقت جان دادن به دست آرم
حلام كن دگرگون حالتم ای من به قربانت
كه جان در اختیارت چون متاع نقد بسپارم [3] .
[1] بحار چاپ قديم ج 61/10.
[2] فاطمةالزهرا سيدةنساءالعالمين / 435.
[3] يكي از شعراء آذري.